دلتنگم ...

من تمام بی کسی هایم را قامت بسته ام و در طولانی ترین سجده اندوه به اندازه همه نبودنهایت اشک می ریزم و به بلندای یلدای فراقت با آهی از عمق قلب هزارپاره ام ، کابوس رفتنت را خاکستر می کنم ...!!!!!!
.بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ می شود ، وقتی نیستی دلتنگی هایم را قاب می کنم .لحظه لحظه غروبی را که نیز دلتنگ تو و چشمان بارانی ات می شوم ، قاب می کنم تا وقتی آمدی نشانت دهم که شاید دیگر تنهایم نگذاری ....!

تو که می آیی پنجره ای باز می شود ، پرده بی رنگ دلتنگی کنار می رود ، آرام میان جانم خانه میکنی و چه ساده همسایه دلم می شوی ، حال من و ستاره ها دلتنگ تو ایم ....!!!!
نظرات 2 + ارسال نظر
ماه بانو یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ق.ظ

برای دلتنگی هایت خانه ای ساخته ام کاه گلی اما از جنس نجابت چشمانت دلتنگی هایت را خریدارم بیا که من هم دلتنگ توام

قلب تو کاه گلی نیست. از جنس خداست.
خونه ی امید من اونجاست.
خونه ی عشق

صادق دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 ق.ظ

دکتر فکر نمی کردم اینقدر باحال باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد