-
تولد ...!
دوشنبه 20 تیرماه سال 1384 20:12
روز تولد من تو می توانستی زیبا ترین بهانه ها را برای قلب من ببافی و آن را تاج سر من کنی اما این بار به دور از هر the باوری قلب مرا شکستی من حتی در رویاهایم نیز تصور نمی کردم که روز تولد من اینگونه و به دور از تو باشد شاید من اشتباه کرده ام ولی من با تمامی وجودم دوستت دارم فرشته زیبای من . علی
-
آه اگر می دانستی............!
جمعه 6 خردادماه سال 1384 12:23
به خود گفته ام که دیگر نامت را بر زبان جاری نسازم ولی چه کنم که بودنت همه چیز را زیاد من می برد و نبودنت لحظه های سخت زندگی را برایم معنا می کند . تو اگر می دانستی سکوت لحظه های بی تو بودن من تا چه اندازهای مرا گریبان گیر خود می کند هر گز ترکم نمی کردی اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم با وجود اینکه تنها یک با آن هم از...
-
نقاشی ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 12:18
ایوون رویا رو میخوام دوباره آبپاشی کنم امشب میخوام هر جور شده . عکستو نقاشی کنم تو رو چجوری بکشم . تو رو چجوری بکشم تو رو چجوری بکشم . با اون چشای عسلی موهاتو من چیکار کنم. موهاتو من چیکار کنم موهاتو من چیکار کنم . نیست مدادی مخملی تولدت رو چجوری تو فصل پاییز بکشم بگو نگاهتو با چه زردی غم انگیز بکشم اون لحظه ای رو...
-
نامه من به تو...!
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1384 18:18
عزیزم زیبا ترین سلام ها را نثار پاکی وجودت می کنم و تنها برای تو می نویسم چون تو تنها زیبای منی مهربان من چندی است که با صدای مهربانت مرا در آغوش گرم قصه هایت نکشیده ای و عاشقانه صدایم نکرده ای...! گر چه بین من و تو فاصله ها سوها می کنند تنها این عشق توست که بودن را برایم آسان می سازد . انقدر دل تنگ توام که هیچ چیز جز...
-
بدون تو ...
سهشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1384 16:29
بدون تو فقط سکوت چون همه چیز تویی
-
شب پر است از تو .....
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 10:58
خدا هنگام ساختن تو تمام رنگها را از خود رنجاند به روز تولدت حسودی می برند رو یاهایم .. در تنها افق آویزان اتاقم وقتی می یایی ......... ماسکی از ابر به روی می نهد خورشید از شرم رخسارت ... شب پر است از تو کوچه پر است از تو خیابان پر است از تو شهر پر است از تو ای همه جهان ! یک آیینه چشم به راهتم ...
-
دلتنگم ...
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1384 17:55
من تمام بی کسی هایم را قامت بسته ام و در طولانی ترین سجده اندوه به اندازه همه نبودنهایت اشک می ریزم و به بلندای یلدای فراقت با آهی از عمق قلب هزارپاره ام ، کابوس رفتنت را خاکستر می کنم ...!!!!!! .بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ می شود ، وقتی نیستی دلتنگی هایم را قاب می کنم .لحظه لحظه غروبی را که نیز دلتنگ تو...
-
عشق عمومی
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1384 10:33
اشک رازی ست لبخند رازی ست عشق رازی ست اشک آن شب لبخند عشقم بود. قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی... من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به...
-
ما غافلیم و تو ...
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 09:45
دین خود را به هوس بـر سر دنیا مفروش بی خـبر، گنــج طلا را به مطلا مفروش دامن آلـــوده مشو، تا بــه عزیزی برسی عصمت یوسف خود را به زلیخا مفروش تــو که داری لـب نای، بـه در خواجـه مرو آبـروی صدف خــویش، بــه دریا مفروش ای که بـا درد گــران، منت درمان نکشی گـــوهر معجز خود را بـه مسیحامفروش گریه هـاعقد گوهر میشود از دولت...
-
منتظرت خواهم ماند.....
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 09:30
منتظرت خواهم ماند با دلی چشم به راه با دلی پر از امید با زبانی که به آن قفل نجابت زده ام منتظر خواهم ماند برسر راه تو باز بر سر کوچه ما زیر آن کاج بلندی که پایش چشمه جوشان محبت جاریست منتظر خواهم ماند شاید از کوچه دلتنگی من باز آئی که پر از خاطره گذشته هاست که پر از عاطفه فرداهاست منتظر خواهم ماند کوچه را مینگرم که پر...
-
تنها تو ...
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 22:48
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود راه تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دست های روشن تو می توان گشود
-
صداکن مرا
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 09:43
صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن می روید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد و خاصیت عشق این است
-
انتظار ...
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1384 09:38
تکرار دوباره ی انتظار قدمهایت مرا تا مرز خورشید می کشاند و طراوت نفسهایت واژه های آسمانی صداقت را برایم تکرار می کنند. همیشه جای خالی اطلسهای نگاهت را گوشه قلبم احساس می کنم. نبودنت، بودن را معنا می کند؛ عشق به آمدنت، رفتن را آسانتر می سازد؛ و امید به آمدنت چشم دل را به روی حقیقت عشق می گشاید. به سویت آمده ام با پاهای...
-
دلتنگم ...
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 19:55
وقتی که در خونه ی دل بسته میشه، دیگه هیچ جور نمیشه بازش کرد. خیلی خسته هستم. داغونم. می دونم چرا . آخه میدونی چیه؟ حتما تو هم شنیدی که ترک عادت موجب مرضه! آره ، هر صبح و شب داره صدام میزنه. میگه بی وفا دیگه پیشم نمی یای؟ خیلی وقته که فراموشش کردم. داغونم. داغون خدا جونم. تو هم صدامو می شنوی؟ منو تو تصویر داری؟ نوکرتم....
-
یادگاری ...
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 00:07
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی ، عجب شاخه گل وار به پایم شکستی قلم زد نگاهت به نقش آفرینی ، که صورتگری را نبود این چنینی پریزاد عشقُ مه آسا کشیدی ، خدا را به شور تماشا کشیدی تو دونسته بودی ، چه خوش باورم من شکفتی و گفتی ، از عشق پرپرم من تا گفتم کی هستی ، تو گفتی یه بیتاب تا گفتم دلت کو ، تو گفتی که دریاب قسم خوردی بر...
-
خداحافظ ...
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 14:39
اگر امکان داره، بمون من جلوی رفتنت رو می گیرم [اما تو می گی نمی مونم] [باشه، نمون] پس من می رم ... اما می دونم ... من در مورد تو فکر می کنم در هر لحظه از مسیری که میرم ... و من همیشه دوستت خواهم داشت تو، ای عزیزم تو خاطرات تلخ و شیرین ... این تنها چیزی است که با خودم می برم پس خداحافظ لطفاْ گریه نکن ما هر دو می دونیم...
-
اثبات عاشقی ...
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1383 11:00
بالاخره این هم دلیل من. خواهش می کنم صادق باش ... جوزا سحر نهاد حمایل برابرم ساقی بیا که از مدد بخت کارساز جامی بده که باز به شادی روی شاه راهم مزن به وصف زلال خضر که من شاها اگر به عرش رسانم سریر فضل من جرعه نوش بزم تو بودم هزار سال ور باورت نمیکند از بنده این حدیث گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر عهد الست من...
-
چی بگم ...
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1383 14:00
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست چی بگم خدایا ... مگه تو در جای حق نیستی، پس چرا ...
-
آزار ...
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1383 13:58
دختری خوابیده در مهتاب، چون گل نیلوفری بر آب. خواب میبیند. خواب میبیند که بیمارست دلدارش. وین سیه رویا، شکیب از چشم بیمارش باز میچیند. مینشیند خسته دل در دامن مهتاب: چون شکسته بادبان زورقی بر آب. میکند اندیشه با خود: «از چه کوشیدم به آزارش؟» وز پشیمانی، سرشکی گرم میدرخشد در نگاه چشم بیدارش. روز دیگر، باز چون...
-
تشکرانه ...
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1383 10:27
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا اذن دخــــول حرم تو یا ابالفضله دست عطا و کَرَم تو با ابالفضله جای همتون خالی، اگه قابل بدونید نایب الزیاره ی همتون بودم. هوا خیلی سرد بود اما گرمیه اشکها روی گونه ها سرما رو عاجز می کرد. وای خدای من، هنوز نمی تونم فراموش کنم اون لحظه ای رو که با پای برهنه روی سنگ فرش آستان اون یار...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1383 11:38
کسی به فکر تو و دردهای مبهم نیست درست مثل منی مهربان! غمت کم نیست همیشه خنده به ما پشت میکند باشد کسی شبیه من و تو به گریه محرم نیست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1383 10:07
دستهایم را در باغچه میکارم سبز خواهم شد میدانم میدانم میدانم و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم تخم خواهند گذاشت ... ( فروغ فرخزاد-تولدی دیگر )
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1383 12:29
ما معتقدیم آدم ها دو دسته اند: یک دسته مثل کلاغ اند: می خورند و می کشند و می برند و ... یک دسته مثل مترسک اند: ما معتقدیم مترسک ها حافظان به خواب رفته زمین اند ما معتقدیم که بیداری مترسک ها نزذیک است!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمنماه سال 1383 11:30
● دشتها آلوده ست در چمنزار گل لاله نخواهد روئید در هوای عفن,آواز پرستو به چه کارت آید؟ فکر نان باید کرد و هوائی که در آن نفسی تازه کنیم گل گندم خوب است گل خوبی زیباست ای دریغا که همه مزرعه دلها را علف کین پوشاندست هیچکس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست و همه مردم شهر بانگ بر داشته اند که چرا سیمان نیست و...
-
بریم زیارت ...
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1383 23:49
سلام شب پر ستاره ی همتون بخیر امشب خیلی خوشحالم. احساس می کنم دلم جوون شده. همش هم از برکت هموناست که نظر لطفشون همیشه شامل حال ماست. بعدشم شما دوستای خوب و مهربونم که محبتاتون رو از من دریغ نمیکنید و تا فهمیدید می رم مشهد بهم سوغاتی سفارش دادید! من ان شاء الله جمعه ساعت ۱۳:۴۵ حرکت دارم به سمت مشهد. اگر خدا بخواد و...
-
گناهکارم ...
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1383 09:52
سلام امروز عجب هوای باحالی هستش، انگار واقعاْ داره بهار میاد. اگه قسمت بشه ما هم جمعه داریم می ریم پابوس امام رضا. واسم دعا کنید برسم مشهد. واسه ی همتون دعا می کنم. نیت کردم از طرف همه ی اونایی که به این وبلاگ سر زدن توی صحن انقلاب زیارت و دو رکعت نماز بخونم. ان شاء الله یه روزی برسه که شما هم به زیارت آقا علی بن موسی...
-
با کاروان نور ...
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1383 12:23
السلام علیک یا قتیل العبرات ... و باز صدای زنگ کاروان به گوش میرسد. صدای خنده های معصومانه ی دخترکی سه ساله؛ صدای گریه ی شش ماهه ای که در قنداقه ی سفید پیچیده شده است؛ صدای نجوای خواهر و برادری میانسال که حتی سایه هایشان قادر به جدایی انداختن میان آنها نیستند؛ صدای گامهای استوار و مصمم سرداری دلیر و رشید می آید. صدای...
-
وصیت ...
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1383 07:23
بر سر مزارم گلبرگی از مریم بگذار تا بوی خوشش را هیچگاه از یاد نبرم و بر روی سنگم هیچگاه اشک مریز زیرا نمی توانم بازوان پر از عاطفه ات را در دستانم نحیفم بگیرم و آرزوی لبخندی را بر روی لبانت کنم. شادی را از یاد برده ام ولی نمی خواهم آن نگاه منتظرانه تو را از یاد ببرم. خاطره ها را به یاد من زنده کن. به شاپرکها بگو به...
-
هو یا علی ...
شنبه 10 بهمنماه سال 1383 00:13
یا حیدر شبی در محفلی ذکـر علی بود شنیـدم عاشق دیـوانه ای گفت اگـــــــر دوزخ به زیـر پوست داری نسوزی گر علی را دوست داری فرارسیدن عید سعید غدیر خم را به یکایک شما شیعیان و عاشقان امیرالمومنین مولا علی (ع) تبریک عرض می نمایم. امشب خیلی خوشحالم این دوبیتی زیبا هم تقدیم به عاشقای آقا مرتضی علی چون نامه جرم ما به هــم...
-
ای که عشق را ستوده ای ...
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1383 14:13
صدها بار نجوایت را از کوی پر فراز سروش شنیده ام. از نگاههای خشمگینت دستانم به لرزه می افتد و تمناهایم به عرش آسمان پرواز می کنند. چقدر نیلگون است ژاله های گونه ام بر روی ساقه های مژگانت. بگوی و بگیر دستانم را. بدون وجودت سایه ها رنگ سیاهی را بر پشت ستارگان ناهیدم می ریزند و غروب همیشگی را سایه بان سکوتم می کنند. آنهمه...